زمین لرزید، زمین افتاد یلِ امُّالبنین افتاد علمدار من آخر با عمودِ آهنین افتاد بمون اباالفضل همهرو با رفتنت پیر کردی بچّهها منتظرن دیر کردی تو بری منم زمینگیر کردی (بمون اباالفضل) ٢ تو میری و برای من سخته تحمّل غمت برو میام دم غروب، رو نیزهها میبینمت برادرم، برادرم ...