ای جان جهان جان جهان ادرکنی قیوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دم مسیحیا الغوث یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان... شکر میگویم خدا را خلقتم زهرایی است شد گواهم اشک جاری، طینتم زهرایی است گر گناهی هم کنم، دست مرا خواهد گرفت من نخواهم شد ذلیل، و عزتم زهرایی است فاطمیه از محرم بیشتر گریه کنم بر جهان تاثیر دارم، قدرتم زهرایی است من حسینی بودنم را خرج مادر میکنم شاهدم باشد خود او هئیتم زهرایی است عاشقی را گفتا خدایا قبر میخواهم چکار بینشانم کن ببینم تربتم زهرایی است مادریَش روز محشر تازه گل خواهد نمود تازه میفهمم خدایا قیمتم زهرایی است شد به یک سیلی تمام چهرههای ما کبود غصههایم، گریههایم، غربتم زهرایی است آن زمانی که زند تکیه به کعبه مهدیاش فاش میگوید به عالم، دولتم زهرایی است (زودتر از دیگران، اطرافیان جان میدهم) ۲ از زمانی که شود وضعیت بیمار سخت (سخت باشد خواب باشی درد بیدارت کند) ۲ چند ماهی هست زهرا میشود بیدار سخت این شب آخر برای تو خودم نان میپزم هرچه هم باشد برای خانه دارت کارسخت مثل اینکه باید امشب زحمتم را کم کنم میشوم از تو جدا ناچار بالاجبار، سخت چشم از چشم علی تا وقت رفتن برنداشت انقدر شد لحظههای آخر دیدار سخت حضرت مشکلگشا، کارش به مشکل خورده است ... وقت چیدن که نباشد، شاخهها خم میشود بر زمین بگذاشت بارش را، ولی اینبار سخت وای من حالا ببین با سینۀ زهرا چه کرد میخ وقتی میرود بر سینۀ دیوار سخت