
دو دست نیست که اینها دو بال نوکری است که داغ سینهی عاشق مدال نوکری است نه شمسی و قمری بوده و نه میلادی است ملاک سن غلامان به سال نوکری است حواسجمع تو بودن، حواسپرتم کرد تمام خواب و خوراکم خیال نوکری است تو را به عالم و آدم نمیدهیم آری که این معامله فرضِ محال نوکری است امید نوکریات را در آن جهان دارم کجا دو روزهی دنیا مجال نوکری است؟ فقط نه من، که جهانی سیاه پوش تواَند ببین به شانهی کعبه که شال نوکری است مگر که سر بگذارم به دامنت ورنه بهشت اجر کمی در قبال نوکری است کدام مجلس روضه نشستهای اکنون؟ بگو کجای جهان خوش به حال نوکری است؟ *** خواهر مجتبی چه مظلوم است غربتش از عزاش معلوم است روضهخوان امامِ معصوم است فاتحِ شام و کوفه کلثوم است همهجا پا به پای زینب رفت در صفاتش جلال میبینم حُبّ او را کمال میبینم چشمهاش را زلال میبینم رتبهاش بیمثال میبینم همهجا پا به پای زینب رفت مثل زینب وقارِ بابا بود کوهِ صبر و حیا و غمها بود در رشادت شبیه زهرا بود خطبهاش ذوالفقار مولا بود پیش نطقش وقار میریزد جگر روزگار میریزد عزت و اقتدار میریزد رنگ و روی بهار میریزد همهجا پا به پای زینب رفت جلوهی نورِ پنجتن بوده گاه زهرا، گَهی حسن بوده اسداللهِ بُتشکن بوده شاهد غارت بدن بوده همهجا پا به پای زینب رفت آنقدر گریه کرده پیر شده بیحسین از زمانه سیر شده غصهاش غصهی حصیر شده با چه وضعیتی اسیر شده گرچه با ناقههای عریان رفت به هواداری سلیمان رفت جنگ خطبه شد و به میدان رفت دو، سه شب شهر کوفه زندان رفت همهجا پا به پای زینب رفت روی نِی آفتاب را دیده دور گردن طناب را دیده گریههای رباب را دیده