روزی برایت شیعه میسازد حرم، آقای من با پرچمی رو به مزار مادرت، آقای من ایوانی از خشت و طلا، گلدستههایی چون رضا بر پرچمت حک میشود شاه کرم، آقای من بالای قبر حضرت امالبنین یک حوض و سقاخانه میگردد علم، آقای من روزی برای انتقام خاطرات کوچهات شمشیر بر کف آید از ره دلبرم، آقای من در پیچ کوچه بود که ولگرد لعنتی با سنگ زد به آینه، نامرد لعنتی