دودست تو سُتون خیمهی عرش برین باشد دو دست تو همان دست خدا درآستین باشد شفاعت قدر یک جرعه شفاعت نوشیده از دستَت دَخیل شاهپرهایَت، پر روحالامین باشد به روی شانهی کعبه تو رفتی خطبهای خواندی بخوان! نهجالبلاغه از لب تو دلنشین باشد بخوان که کعبه هم دور سر معصوم میگردد یکی از حاجیانش آسمان هفتمین باشد بخوان در گوش حاجیها که طوف خانهی کعبه طواف بر قدمگاه امیرالمومنین باشد همانگونه که حیدر پیشمرگ مصطفی بوده فدایی حسین او یل امالبنین باشد پناه برقع مهتابرویان حرم برگرد تو که پردهنشین سایهات کهفالحصین باشد پس از تو گوشواره بین خیمه اشک میریزد غم تو سوگ هفده تیغههای آهنین باشد ببین که چادر مادر شبستانش مهیای نزول آیههای والقمر از روی زین باشد تو که پیشانیات ایوان آیینهست، پس باید زلال روشنایی جاری از زخم جبین باشد کجایی ماهپاره تا ببینی که پس از داغت تن خورشید زیر چکمهی شمر لعین باشد خداوند ادب، در پایکوبی چهل تا نعل نگاه رملهای گرم از تو شرمگین باشد *** بهر آنکس که امان عالم است ناکسی برگ امان آورده است *** گفت یا رب آبروداری نما ساقی این دشت را یاری نما ساقی کوثر بود بابای من آب در خیمه نیارم وای من *** والله اِن قَطعتموا یَمینی اِنی اَحامی اَبدا اَن دینی