دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت دمی به وسعت مهریههای زهرا داشت کنار علقمه در سجدهگاه چشمانش نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت اگرچه قطرهی آبی میان مشک نبود ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت هدر نرفت سپر تا به چلّهها تیری امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت دَخیلَک یا اباالفضل ... جهان عشق مرید مقام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است طبیب درد تمام مذاهب عالم کبوترانه شفا جلد بام عباس است شنیده از لب مولای خود به نفسی اَنت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است دَخیلَک یا ابالفضل... قیامت از همه سرها سر است بیتردید بهشت باغچهای زیر گام عباس است خدا به طالع او مُهر پادشاهی زد هر آن کسی که غلامِ غلام عباس است یا کاشِفَ الکَرب عَن وَجهِ الحُسین ... آئینهی مرد جمل یعنی ابالفضل سردار و میر بی بدل یعنی اباالفضل والفَجر وَالشّمسُ ضُحی یعنی حسین و حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل یعنی اباالفضل شاگرد عباس است قاسم پس بگویم مفهوم اَحلی مِن عسل یعنی اباالفضل سقا،ادب ،دریا، شرف، غیرت، شجاعت پرچم، عَلم، بیرق، کتل، یعنی اباالفضل ماهی که میتابید قبل از خلق عالم هر روز و هر شب از ازل یعنی اباالفضل یا کاشِفَ الکَرب عَن وَجهِ الحُسین ...