خونه ساده

خونه ساده

[ مجتبی رمضانی ]
یه خونه بود یه خونواده 
خونه‌ی کاهگِلی و ساده 
یه در داره باب‌المراده 

همین درو از ریشه کندن 
به اشک صاحب‌خونه می‌خندن 
میان و دستاشو می‌بندن 

هم دلشو سوزوندن 
هم خونشو سوزوندن 

اونو رو خاک کشوندن 
فاتح بدرو کشتن و فاتحشم رو هم خوندن
 
 آخ غلغله بود مدینه 
آتیش و دود مدینه 
همه حسود مدینه 

کوچه طناب 
قنفذ غلاف 
بازو کبود مدینه 

حسن گوشه‌نشینه
یه غم داره تو سینه 

 چند شبه خواب می‌بینه 
مادرو می‌زنن تو کوچه‌های مدینه

نظرات

اصلاً با عقل و انسانیت و منطق هم جور در نمیاد😭😭به خونواده ای که هیچی برای خودشون نخواستن چرا اینقدر بهشون ظلم و ستم کردند😭😭😭از انسانهایی بی عقل و بی منطق و بی وجدان،کافر و حیوان صفت برمیاد فقط(ابلیس های انسان نما)

یا فاطمه الزهرا مادر جانم🖤