می‌خواهم از مدینه، خداحافظی کنم

می‌خواهم از مدینه، خداحافظی کنم

[ علی کرمی ]
می‌خواهم از مدینه، خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه، خداحافظی کنم 

دو ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آبِ خوشی از گلوی من

دو ماه و نیم پیکرِ افتاده می‌بَرم
خود را کِشان‌کِشان سرِ سجّاده می‌بَرم

دو ماه و نیم دست به پهلو گرفته‌ام
از همسر غریب خودم رُو گرفته‌ام

می‌خواهم از حبیب، خداحافظی کنم
از حیدرِ غریب، خداحافظی کنم

خیلی شکسته‌پَر شده‌ام، الوداع علی 
آماده‌ی سفر شده‌ام، الوداع علی 

نُه سال بین خانه‌ی تو غم نداشتم
چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم

نُه سال بی‌قرار خلوص تو بوده‌ام
بانوی خانه، عروس تو بوده‌ام

با دیدن کبودی رویَم صبور باش
دیدی اگر سفیدی مویَم، صبور باش

با این‌که بیشتر ز خودم دوست دارمَت
چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمَت

شرمنده‌ام که غسل من افتاد گردنَت
آرام‌کردن حسن افتاد گردنَت

امشب به بازویَم که رسیدی، حلال کن
بر زخم پهلویَم که رسیدی، حلال کن

اندوه فاطمه همه مال تو می‌شود
بالی که سوخته است، وَبال تو می‌شود

مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلاً به جای غسل، تیمُّم بده مرا

*****

دلیل چِشم تَرِت شدم، ببخش
خیلی کم هم‌سفرت شدم، ببخش
ساخت تابوت واسه تو آسون نبود
باعث دردِسرت شدم، ببخش

بعدِ کوچه دیگه من سربه‌زیرم
حاجتم اینه که زودتر بمیرم
یه وقت از من ناراحت نباشیا 
کوچه باعث شد ازَت رُو بگیرم

از گُل سرخِ رُو پیرُهن نپرس
دلیل خنده و گریه‌ی من نپرس
اگه صورت کبودَمو دیدی
علّتش رو هیچ‌وقت از حسن نپرس

اشکای چشم حسن فدا سرِت
زخمِ رُو گونه‌ی من فدا سرِت
حاضرم پای تو جونمَم بدم
حالا یه سیلی زدن فدا سرِت

*****

مَردی که زنِش جواب می‌شه
سقف خونه رُو سرِش خراب می‌شه
یه لباس نمونده اندازه‌ش باشه
داره زهرا ذرّه‌ذرّه آب می‌شه

حال و حوصله نداره پا بشه
بره انگشت‌نمای کیا بشه؟
جوری چشمِشون زدن فکر نکنم
دیگه این زندگی روبه‌راه بشه

بمونه خونه خدا خدا کنه
بره مسجد قُنفُذو نگاه کنه
مردی که زنِش تُو کوچه خورد زمین
کجا سفره‌ی دلش رو وا کنه؟!

حق داری بری، غم تو بی‌حده
من می‌گم بمون ولی تو گوش نده
آخه من کجا برم، به کی بگم؟!
یه حروم‌زاده زن مَنو زده

گریه نه، دلش بگیره راه می‌ره
توی کوچه بی‌سر و صدا می‌ره
راه خونه‌شَم دیگه گم می‌کنه
فکر کنم نمی‌دونه کجا می‌ره

بین روضه، روضه اومد تُو سرم
بالای سر علیِ اکبرم
یه بابا با گریه گفت به خواهرش
راه خیمه گم شده، کجا برم؟!

چه‌جوری اکبرمو بلند کنم؟
پسر پَرپَرمو بلند کنم
پای خواهرم به این‌جا وا شده
روم نمی‌شه سرَمو بلند کنم

اولین بار است زینب بین مَردم آمده

حسین...

*****

پاشو از رُو خاکا، دست و پا نزن
بابا داره دست و پا گم می‌کنه
کوفه داره واسه‌ی گندم رِی
بچه‌هامو قدّ گندم می‌کنه

عمرِ سعد عزادار بشی
این چه حَربه‌ایه لشکرت داره؟!
عصای پیری‌مو تکّه‌تکّه کرد
خدا از روی زمین بَرِت داره

*****

با این‌که بیشتر ز خودم دوست دارمَت
چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمَت

من خویش را روانه سوی قبر می‌کنم
امّا برای تو طلب صبر می‌کنم

من را ببخش زحمت تابوت می‌کِشی
خود را کنار من، سر زانو می‌کِشی

آهسته بر جنازه‌ی زهرا نماز کن
هنگام مرگ بَند کفن را تو باز کن

آرام زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه، طفل بی‌کفنم را صدا بزن

بالا سرِ جنازه‌ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو

با روضه‌های خود، بسوز عالَمِین را
تو جای من ببوس گلوی حسین را

*****

یه روزی می‌رسه تشنه می‌مونه
بدن بی‌رمقش، ناتَوونه
این‌قده با نیزه‌ها می‌زننِش
روی پاش می‌خواد پاشه، نمی‌تونه

مُشتی بی‌حیا ولِش نمی‌کنن
پیرا با عصا، ولِش نمی‌کنن
بدنش با خاک یکی می‌شه علی
نعل مَرکبا ولِش نمی‌کنن

استخوان‌های من از لرزه به هم می‌خوردند
نعل‌ها جسم تو را با خودشان می‌بردند

حسین...

ای وایِ من، ای وایِ من زهرا...

*****

(هر چه خواهی رُو بگیر، امّا نرو
دست بر پهلو بگیر، امّا نرو

خانه را خالی ز خوشحالی نکن
عشق من، پشت مرا خالی نکن)
...
(چه ضربه‌ای به تو زد آن حرام‌زاده‌ی پَست
سه ماه رد شده امّا هنوز ردّش هست

مظلومِ من، خیلی این درد سخته
زدن زن، پیش یه مَرد سخته)

نظرات