حسین قربانچه

تک و تنها وسط صحرا

217
0
تک و تنها وسط صحرا، روبروی جمع نامردا
پسر فاطمه‌ی زهرا، غریب گیر افتاده

تنشو تا قتلگاه بردند، دیر برم عمومونو کشتند
بار سنگینه رو دوش من، حسن اذنم داده

عمه تو گودالو ببین، شمشیر و سرنیزه پُره
آیه‌ی قرآنه حرم، تو ازدحام پا می‌خوره

شمر اومده تو قتلگاه، می‌خواد سرش رو ببُره
نذر عموی مهربونه، این نصفه جون که مونده پیشم

من از حسین جدا نمیشم...

بی حیا نزن عمو خسته است
نیزه خورده دهنش بسته است

تشنشه داره میره از دست
چکار می‌کنی باهاش؟

این‌که اینجاست همه دنیامه
نمیگم عمومه بابامه

چشم این غریب تو چشمامه
منو سر ببر بجاش

نبین که یازده سالمه
نمیذارم بریده شه

نمیذارم خنجر کند
به حنجرش کشیده شه

نمیذارم عمه قدش
بیشتر از این خمیده شه

سر خُمِ مِی به سلامت
اگر که سنگ خورده به شیشه‌ام

من از حسین جدا نمیشم...

عمو حسین...

خون دستمو که بخشیدم
توی خاک و خون که غلطیدم

از تو مقتل کوچه رو دیدم
کبود مونده مادر

روی چادرش دیدم خاکه
زیر گونه‌هاش دیدم چاکه

بمیرم برا بابا که
دوید پشت اون در

خیلی چیزا رو ندیدم
فرق من اینه با بابام

ناموسمو کسی نزد
تو کوچه‌ها جلو چشام

جون میدم و نمی‌بینم
زینبو بین ازدحام

عمه بره به کوچه بازار
این بوده غصه‌ی همیشه‌م

من از حسین جدا نمیشم...

دنیا رو زیر و رو کنی، یه جا
مثل حرم پیدا نمیشه

دنیا رو زیر و رو کنی، کسی
مثل حسین آقا نمیشه

آقا حسینه، که حینِ، جنگ هم حُر رو می‌بخشه
کرده روایت، حکایت، اسمش زینت عرشه

سیر اِلی الله، به والله، عشق امام حسینه
روزیِ ماها، گداها، از بین الحرمینه

آقام حسینم...

تاریخو زیر و رو کنی
شهید مثل حسین زیرو رو نشد

تاریخو زیر و رو کنی
کسی با بوریا روبرو نشد

زخمی‌ترینم، ببینم مادر مگه نداری؟
آبت ندادن، چه شادن، وقتی تو بی‌قراری

عرشو بهم ریخت، دلم ریخت وقتی سرو جدا کرد
انگشترو برد، سرو برد، بالای نیزه جا کرد

سرو برد، خنجرو برد، چشم دلش سیر نشد
آخر انگشترو برد، چشم دلش سیر نشد

از حرم معجرو برد، چشم دلش سیر نشد

چشم دلش سیر نشد، دوباره اومد
پیاده رفت از گودال، سواره اومد

حوالیِ غروب میون خیمه
برای غارت یه گوشواره اومد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش