تو ز من جان بطلب اگر ندم نامردم

تو ز من جان بطلب اگر ندم نامردم

[ حسین ایزدخواه ]
(تو ز من جان بطلب اگر ندم نامردم)

باده‌ی مستان، شمع شبستان
آتش دوزخ با تو شد گلستان
هجر تو ما را کرده پریشان
مرا ذبیح خود کن ای ذبیحِ العطشان

خراب و مست و حیران حسینم
پریشانم، پریشان حسینم
گرفتم باده از جام اباالفضل
اگر از حق‌پرستانِ حسینم

خونم بریز، جانم بگیر
نعم الرفیق، نعم الامیر
من کعبه‌ام رویت شده
جان می‌دهم، جانم بگیر

نظرات