
تماشات میکنم با اشک اگه پلکای من واشه تو با سر اومدی، گفتی: رقیّه سختشه پاشه دیگه چیزی نمونده که بگم زیباترم اینطور قشنگی قد دختر به موهاشه، به موهاشه یتیما هی کتک خوردن، همه همبازیام مُردن منم حالا و اون دختر که گوشوارهم رو گوشاشه تموم نون و خرماشون که سهم نیزهدارا شد نشونم داد عمّه گفت: که دنیا مال باباشه از اون شب بین اون صحرا، دوتا دندونم افتادن نشه باز گم بشم عمّه، دوباره زجر پیداشه ندیدی پیش اون ناقه، منو با زور بلندم کرد آخه بچّه نمیتونه سوار ناقه تنهاشه مگه من مُرده بودم که لباتو خیزرون بوسید؟ حالا میبوسمت امّا اگه با تو لبی باشه سرت، شرط قمارش بود، شراب امّا کنارش بود که عمّه داد میزد که بزن ما رو، بزن باشه