
چرا قهری مگر تقصیر دارم؟ به جایت بر کفم زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین شیر دارم دلم مِیل دو ابروی تو دارد ببین که شانهام موی تو دارد در آغوشم فقط پیراهن توست لباس تازهات بوی تو دارد مرا آزار با زنجیر میداد به من نان خشک با تحقیر میداد زن شامی دلم سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر میداد دوباره روضه میگیرم عزیزم در این ویرانه میمیرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم نه رحمی بر پدر، نه شرم کردند بساط غارتش را گرم کردند برای آنکه راحتتر بخوابی زدند و سینهاش را نرم کردند