(به میدون عازمه این بچه شیر، ابنالحسن قاسمه)۲ غیرت مثه عباسه سولت مثه عباسه تو معرکه میگرده هیبت مثه عباسه میزنه به قلبِ سپاه لا حول ولا قوة الی بِالله کیف کرد اباعبدالله لا حول ولا قوة الی بِالله (چه طوفانی شده)۲ یه ضربه زد ازرق و از پا انداخت نوجوونِ حسن تو معرکه کارِ یه لشکرو ساخت سردار و سپهداره این احمدِ مختاره شال عربی بسته حرز حسن و داره مِیمنه تا میِ سره۲ لا حول ولا قوة الی بِالله لشکرو به هم میزنه لا حول ولا قوة الی بِالله انی انا القاسم مِن نسل علی...