بَر پا کنید خیمه‌ی غم را شروع شد

بَر پا کنید خیمه‌ی غم را شروع شد

[ علی کرمی ]
بَر پا کنید خیمه‌ی غم را شروع شد
ماه گدایی من و چشمَم شروع شد

شب‌های ماتم است، سلامٌ علَی الحسین
عالَم مُحرّم است سلامٌ علَی الحسین

حسرت به خاک سرد مزاری نبُرده‌ایم
شُکرِ خدا که قبل مُحرّم نمُرده‌ایم

بَرگشته‌ایم و چشم به عفو تو داشتیم
حُرّیم و چکمه بَر سرِ شانه گذاشتیم

خاکم ولی، به زر بدلم کن، حسین جان
مثل حبیبِ خود بغلم کن، حسین جان

ندایی ز عرش معظّم رسیده
عَلیٰ اهلِ عالَم مُحرّم رسیده

ببین اوّلین گریه‌کن را دَمِ در
ببین مادرش با قد خَم رسیده

سیاهی تَنَم کرد و به هفت پشتَم
ثوابش بخواهم نخواهم رسیده

*****

(حُرّم و چکمه سرِ شانه‌ام انداخته‌ام
مادرم را به عزایَم ننشانید فقط

آمدم در بزنم، در نزنم می‌میرم)
...
(مادرت گفت بُنَیَّ، دل ما ریخت به‌هم)
...
(تشنه کشتنِت
با تیر و شمشیر و دِشنه کشتنِت
زخمی کشتنِت
دیدم تُو اوجِ بی‌رحمی کشتنِت

زنده کشتنِت
با قتل صبر و با خنده کشتنِت
تنها کشتنِت
روی خاک داغ صحرا کشتنِت
مبهم کشتنِت
زجر و خولی آقا با هم کشتنِت)

نظرات