ای مهربانِ من روح و روان من

ای مهربانِ من روح و روان من

[ حسین محمدی فام ]
ای مهربانِ من روح و روان من 
دردت به جان من، دردت به جان من
گریانم و حزین من خورده‌ام زمین 
حال مرا ببین، حال مرا ببین

الغوث و الاَمان یا صاحب‌الزمان.‌‌..

در خلوت سحر نام مرا ببَر 
بار مرا بخر، بار مرا بخر
مهمانی خداست هنگامه‌ی عطاست 
دل یاد کربلاست، دل یاد کربلاست

الغوث و الاَمان یا صاحب‌الزمان.‌‌..

بر روی دست شاه
اصغر چو قرص ماه شد کشته بی‌گناه 

تیری سه پَر زدن 
هم بر پسر زدن هم بر پدر زدن
 
در قحط شیر و آب 
شد مادری عذاب، بی‌چاره ای رباب

با زبان لعل لب خشک مدارا نکند

نظرات