ای مهربانِ من روح و روان من دردت به جان من، دردت به جان من گریانم و حزین من خوردهام زمین حال مرا ببین، حال مرا ببین الغوث و الاَمان یا صاحبالزمان... در خلوت سحر نام مرا ببَر بار مرا بخر، بار مرا بخر مهمانی خداست هنگامهی عطاست دل یاد کربلاست، دل یاد کربلاست الغوث و الاَمان یا صاحبالزمان... بر روی دست شاه اصغر چو قرص ماه شد کشته بیگناه تیری سه پَر زدن هم بر پسر زدن هم بر پدر زدن در قحط شیر و آب شد مادری عذاب، بیچاره ای رباب با زبان لعل لب خشک مدارا نکند