علی نجفی

ایهالغریب سپرت کو

2224
32
ایهاالغریب سپرت کو مادر
تو تک و تنهایی پسرت کو مادر

بمیره مادر که زمین‌گیرت کردن
پیرت کردن پیرت کردن
گرسنه بودی ته گودال افتادی
با نیزه و سنگ و سنان سیرت کردن

وای حسین ...

ایهاالغریب چقدر بی حالی
شمر وخولی بالا، تو ته گودالی
ایهاالغریب دلمو آزردن
تنتو با نیزه هر طرف می‌بردن

روضه‌ی گودال و تن بی‌سر خسته
دیدن این روضه برا مادر سخته
پیرهن کهنه مگه بردن داره
بردن چادر از سر دختر خسته

حلالم کن آقا جان ....

بین خطبه کشتنت
با چند ضربه کشتنت
روایت از معصومه که
با پنج حربه کشتنت

با نیزه، با شمشیر، با چوب و با دشنه
کشتن آقای منو تشنه

چشمای دخترش می‌بینه
دستای خواهرش می‌لرزه
یه پیرهن کهنه و پاره
آخه مگه چقدر می‌ارزه

می‌خوام بیام پیش حسینم
اگه که قاتلش بزاره
لباسشو بزار بمونه
این پیرمرد آبرو داره

اباعبدالله ...

میون اون شلوغیا
یه ناله میرسه به گوش
یه مادری میگه نزار
چکمتو دیگه رو گلوش

تنهای تنهای تنها تو مخمصه گودالی
زخم رو زخمت میزدن آخ یارالی

کسی که روت نشستی
برای من خیلی عزیزه
رو زخمای تن حسینم
یکی داره نمک می‌ریزه

سنان بی‌حیا رسیده
نیزه بالا سرت گرفته
انقده داد زده تو گودال
صدای مادرت گرفته

حلالم کن آقا جان ...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش