شلوغه قتلگاه صدا نمیرسه کسی برا کمک چرا نمیرسه هرکی میاد میگه بگید که اومدم شاهد باشید منم یه ضربمو زدم یکی یه نیزه رو به نیت باباش به پهلو میزنه یکی یه تیر برا شادی مادرش به بازو میزنه تو اون شلوغی که بزن بزن بود موقع کشتن یه بیکفن بود برای یاری عزیز زهرا اونی که اومد پسر حسن بود از خیمهها اومد به یاری عموش میبینه شمر چطور رسیده روبهروش میگه چیکار داری با تن زیر و روش باید که بردارید چکمه رو از گلوش میشه که نعل اسب سراغ من بیاد اونو رها کنه میشه که ساربون دست منو جای عمو جدا کنه اما نشد اونی که من میخواستم تنش رو مَرکَب خاک کربلا کرد تنم تو گودال با عمو یکی شد ساربون هم انگشتش رو صاحب شد مسلمونا شرمتون از خدا بیاد خسته شده برید کنار هوا بیاد رهاش کنید عموم دیگه جون نداره توروخدا یکی بره آب بیاره شما که سر رو پیش زینب میبُرید پس لااقل یه ذره آب بهش بدید اون یه نفر ولی شما چند نفرید نفس داره پیراهنش رو نبرید