این صحنه رو دید نتونست تحمل کنه
908
13
- ذاکر: سید امیر حسینی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: عبدالله بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب پنجم محرم
- سال: 1401
شلوغه قتلگاه صدا نمیرسه
کسی برا کمک چرا نمیرسه
هرکی میاد میگه بگید که اومدم
شاهد باشید منم یه ضربمو زدم
یکی یه نیزه رو به نیت باباش به پهلو میزنه
یکی یه تیر برا شادی مادرش به بازو میزنه
تو اون شلوغی که بزن بزن بود
موقع کشتن یه بیکفن بود
برای یاری عزیز زهرا
اونی که اومد پسر حسن بود
از خیمهها اومد به یاری عموش
میبینه شمر چطور رسیده روبهروش
میگه چیکار داری با تن زیر و روش
باید که بردارید چکمه رو از گلوش
میشه که نعل اسب سراغ من بیاد اونو رها کنه
میشه که ساربون دست منو جای عمو جدا کنه
اما نشد اونی که من میخواستم
تنش رو مَرکَب خاک کربلا کرد
تنم تو گودال با عمو یکی شد
ساربون هم انگشتش رو صاحب شد
مسلمونا شرمتون از خدا بیاد
خسته شده برید کنار هوا بیاد
رهاش کنید عموم دیگه جون نداره
توروخدا یکی بره آب بیاره
شما که سر رو پیش زینب میبُرید
پس لااقل یه ذره آب بهش بدید
اون یه نفر ولی شما چند نفرید
نفس داره پیراهنش رو نبرید
کسی برا کمک چرا نمیرسه
هرکی میاد میگه بگید که اومدم
شاهد باشید منم یه ضربمو زدم
یکی یه نیزه رو به نیت باباش به پهلو میزنه
یکی یه تیر برا شادی مادرش به بازو میزنه
تو اون شلوغی که بزن بزن بود
موقع کشتن یه بیکفن بود
برای یاری عزیز زهرا
اونی که اومد پسر حسن بود
از خیمهها اومد به یاری عموش
میبینه شمر چطور رسیده روبهروش
میگه چیکار داری با تن زیر و روش
باید که بردارید چکمه رو از گلوش
میشه که نعل اسب سراغ من بیاد اونو رها کنه
میشه که ساربون دست منو جای عمو جدا کنه
اما نشد اونی که من میخواستم
تنش رو مَرکَب خاک کربلا کرد
تنم تو گودال با عمو یکی شد
ساربون هم انگشتش رو صاحب شد
مسلمونا شرمتون از خدا بیاد
خسته شده برید کنار هوا بیاد
رهاش کنید عموم دیگه جون نداره
توروخدا یکی بره آب بیاره
شما که سر رو پیش زینب میبُرید
پس لااقل یه ذره آب بهش بدید
اون یه نفر ولی شما چند نفرید
نفس داره پیراهنش رو نبرید
نظرات
نظری وجود ندارد !