می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت

می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت

[ مهدی عزیزیان ]
(می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
نامرد زن را کسی مقابل شوهر نمی‌زند )

افسردی و من افسردم پژمردی و من پژمردم 
تو پشت در افتادی من آنجا ز خجالت مردم

می‌زد تو را او وحشیانه
هم سیلی و هم تازیانه 

در غربت کوچه نعره‌ی مست مزن 
سیلی به ستاره‌ی من ای پست نزن
برگرد به خانه قرآن علی است بی وضو دست مزن

نظرات