اشکمو تو غصهی تو میبارم حق مادری به گردن تو دارم آخه من خواهرمو به عشق تو، گرفتارم زینبت دست خالی نیست تو این مهمونی من برا تو آوردم دو تا قربونی من ابالفضلمونو ابالفضل کردم تو که احوال این خواهرو میدونی غمگین مشو عزیز زهرا در معرض نگاه زینب کی گفته بی کس و غریبی این تو اینم سپاه زینب مظلوم حسینم... دور هیشکی جز تو من نمیگردم پرورشگر دوتا ابر مردم هرچی باشه من اینا رو با اکبر، بزرگ کردم من خودم جنگ دیدم یاد اینها دادم منی که مادرم فاطمه است استادم اینو فهمیدم از زندگیم ای داداش که فدای توئه نسلم و اجدادم گفتم که شمرو گیر بیارن اون بی حیاتر از بقیه است فرماندهیِ لشکر تو بر روی تل زینبیه است تو بری من از غم تو پیر میشم با سرت آوارهی کویر میشم اینا طاقت ندارن ببینن من، اسیر میشم به خدا سخته واسه یه حیدر زاده ببینه مادرش چادرش افتاده حسنم تجربه کرده توی کوچه حسن اصلاً از این غصهها جون داده ایکاش، اینا مدینه بودن ایکاش مادر زمین نمیخورد ایکاش که دست تقدیر اصلاً ما رو به کربلا نمیبُرد