از خیمه برون آید، راهی طرف میدان

از خیمه برون آید، راهی طرف میدان

[ حسین ستوده ]
از خیمه بُرون آید گاهی طرف میدان
او میرود از دستم من پشت سرش گریان
جانا به سرش بسته عمامه‌ی پیغمبر
پیغمبر عاشورا ای وای علی اکبر

غلتیده به خون خود با نیزه ای در پهلو
صد تکه‌ی بی جانش افتاده زمین هر سو
گمگشته در این صحرا اعضای تنش آخر
میگردمو دنبالش ای وای علی اکبر

فریاد عطش بابا روح از تن من برده
زین‌پیس به حسین گویم مظلوم جوان مرده
پهلوی تو مجروح و همدردِ تو شد مادر
خون در دهنت لَخته ای وای علی اکبر

داغتو چه سنگین است پیدا نشود مرهم
در بین عبا چیدن اعضای تو را درهم
پیدا نشده دستت با گریه زدم برسر
لشگر همه خندیدن ای وای علی اکبر

برخیزو زِ جا بنگر چشم بده قاتل ها
ناموس خدا آمد در بین اراذل ها
آبروی من رفتو برگرد به حرم خواهر
خاک بر سر دنیا شد ای وای علی اکبر

ای وای علی اکبر

نظرات