از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده

از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده

[ مهدی اکبری ]
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده
حرم برای حسین و کفن برای حسن

شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین
شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن

نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه
نشسته است بگرید حسن برای حسن

نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس
صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن

چه غصه‌ایست کنار مغیره لم بستن
چه کوچه‌ایست برای حسن 

به قتلگاه، حسین آمد از مدینه ولی
شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن

چقدر روضه و غم‌های مشترک دارند
ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن

ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است
نزن برای حسین و نزن برای حسن

 صدای زینبش آمد، نزن به دندانش
نزن که مادرم اینجاست، با یتیمانش

دست و پا میزد حسین

حسین...

من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو، صبرم تمام شد

دیدم که جای آب، لبت نیزه می‌خورد
از آن به بعد، آب به لبهام حرام شد

ای احترام واجب زینب، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد

این گلو بریده نباشد حسین من

نظرات