آه الشّام تُو همین جمله خلاصه شد دردام

آه الشّام تُو همین جمله خلاصه شد دردام

[ حاج مهدی سلحشور ]
آه اَلشّام
تُو همین جمله خلاصه شد دردام
(روضه‌ی بازِ منه نگاه از بام) ۲

دَم دروازه رسیدیم حسین
جرعه حرعه غم چشیدیم حسین
ما که خانواده‌ی عصمتیم
حرفای بدی شنیدیم حسین

ورودی شهر شامات حسین
افتادیم توی مکافات حسین
دورمون غلام و رقاصه بود
دَمِ دروازه‌ی ساعات حسین

(ای کشته‌ی گندمِ ری
من کجا و مجلس مِی) ۲
قلبم داره کَنده می‌شه
آرومم کن از روی نِی

*****

(آه اَلشّام
غیرتُ الله نبند چشماتو تنها
(نگرانه سرِ تو از این سنگا) ۲

چی بگم من از محله یهود
جای دخترات که اینجا نبود
سیلی کاری کرده با صورتا
که همه یا سُرخن یا کبود

بی‌تو من راهیِ بازار شدم
بین نامردا گرفتار شدم
وسط شلوغی و ازدحام
خیلی دلتنگ علمدار شدم

از زندگی سیرم کردن
پای نیزه‌ت پیرم کردن
حرف از کنیزی که اومد
از غصه دلگیرم کردن

نظرات