آشفته‌ام کربلا

آشفته‌ام کربلا

[ علی کرمی ]
آشفته‌ام کربلا
گفتند خونه‌ات گفتم کربلا
دست و پامو که گم می‌کنم 
رو خاکت می‌افتم کربلا

پژمرده‌ام کربلا
خیلی غصه خوردم کربلا
هر کی حرفاشو یه جایی زد
من حرفامو بردم کربلا

داره دنیای من می‌گیره از من تو رو
کی الآن جای من می‌بوسه شیش گوشه رو

بدیامو چقدر می‌بخشی، خاک می‌کنی 
داری با دست خود اشکامو پاک می‌کنی 

می‌میرم کربلا
بعدش پر می‌گیرم کربلا
مردم می‌میرن میرن بهشت
من می‌میرم میرم کربلا

نظرات

عالیه