چشم من کمسو شده کارم تمومه بغض غم چند وقته که توی گلومه خسته شدم از این تبعید امید من شد ناامید وفا ندارن این مردم چی بگم از دست اینها حکایت کوفه است اینجا حیا ندارن این مردم بعدعمری ببین آخر کجاها من رو آوردن شبیه عمه و جدم منو بزم شراب بردن امون ای دل امون دل **** رسیده جون به لبم از دست دنیا میخونم با هر نفس مدد یازهرا یاد مدینه افتادم نمیره داغت از یادم روضه میخونم زیر لب بشکنه دست اون نامرد که صورتت رو نیلی کرد جلوی چشمای زینب به غرور حسن برخورد که شدی روزمین پرپر ملائک گریه میکردن واسه چشم تر حیدر امون ای دل امون ای دل ***** آسمون سامرا به رنگ خونه دل من تو کربلاست خدا میدونه شکر خدا شد تقدیرم با لب تشنه میمیرم میسوزم از زهر دشمن اگه تک وتنها بودم غریب سامرا بودم درامونه ناموس من لب گودالو میبینم پریشون خواهر افتاده ته گودالو میبینم از نفس مادر افتاده امون ای دل امون ای دل ---------------------- انجمن ادبی تکیه نوکری سبک:رضا باقریان شعر:حسین نوری