
چه شود اگر به جوار خود بکشانی و بنشانیام زِ خُمی که آورَدَم به خود ته جرعهای بچشانیام نه ارادتم به تو کم شود چه بخوانیام چه نخوانیام همه عمر حلقه بر این درم که برون چو حلقه ندانیام چه کنم دلم شده صد دله چه کنم به این همه فاصله چه مرا بوَد بِه از این صله که شود نگاه تو بانیام به سرم، هواره هوای تو به لبم همیشه نوای تو چه بگویمت چه کسم که من به رَهت نشسته، فلانیام من و قفلِ دل، تو کلیدِ من تو پناه من، تو امید من شده موی تو، شب عید من به امیدِ خانه تکانیام به لبم سرود و مدیحِ تو به دلم هوای ضریحِ تو کَرَمی که تا نفسی مراست یه حریم خود برسانیام به فدای کاکل اکبرت به فدای خندهی اصغرت به شرارِ سینهی دخترت که شرار دل ننشانیام
هادیآجرکم الله