ویلی ویلی علی الحرم

ویلی ویلی علی الحرم

[ سید مجید بنی فاطمه ]
همه روزا رو با تنهایی می‌جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه

ویلی ویلی علی الخِیَم
ویلی ویلی علی الحرم
چی سرت اومد ای پسرم ای پسرم

پسرامو کشتن فدا سر حسینم
قمرامو کشتن فدا سر حسینم
پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو کشتن فدا سر حسینم

ای دل ای دل، دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل، صاحب‌ عزاس امشب عباس

همه پسراش مثل نور مهتابن
همه پسراش فداییِ اربابن

از نسل شاه لافَتی، شیرانِ دشت کربلا
جون به کف و دل شده‌ی خون خدا

با این‌که امان‌نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه‌ها تکون نخوردن

چهارتا دلاور چهارتا شیرِ میدون
عَلم حسینو رو شونه‌شون می‌بردن

ای دل ای دل، دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل، صاحب‌ عزاس امشب عباس

یه مادری که حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدنِ یه سقّا شد 

دلگیر از دست روزگار
خسته، دلتنگ و بی‌قرار
اشک تو چشاش شبیه ابر بهار

داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده
میگه همه جا بشنون تموم مردم
مادرِ اباالفضل یه مادرِ شهیده

ای دل ای دل، دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل، صاحب‌ عزاس امشب عباس

نظرات