یا أُمُّالبنین، یا أُمُّالبنین... تو شاهکارِ عشقبازی در زمینی تو دستِ پنهان خدا در آستینی أُمُّالاَدَب، أمُّالوفا، أُمُّالبنینی اِی یاورِ حَبلُالمتین، أُمُّالبنین! اِی باوفا یارِ اَمیرَالمؤمنین، أُمُّالبنین! اِی مادرِ ادب، اِی الگوی حیا پرورده در دامانِ تو عباسِ باوفا از برکتِ تو شد عَلَمدارت مشکلگشا اِی بعد از فاطمه، مرتضیٰ را همنشین (دستِ ما را بگیر، از کَرَم، أُمُّالبنین) ۲ فریاد زد: أُمُّالبنین گیسوسفیدم مادر نبودی عصرِ عاشورا چه دیدم از خِیمه تا گودال من با سر دویدم با دستِ خود از پهلویش نِیزه کشیدم اِی روضهخوانِ کربُبَلا، أُمُّالبنین! اِی داغدارِ ماتمِ آلالهها، أُمُّالبنین! شد گریههای تو، سوزِ بیان ما با نالههای خود زدی آتش به جانِ ما نامِ تو و فرزندِ تو وِردِ زبانِ ما بر داغِ کربلا، روضههایت آتشین (بابَ الحوائجِ آسمان، أُمُّالبنین!) ۲
عالیه🥲😍