
هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیشمرگ حیدرم این در خانه، این پهلوی من این غلاف تیغ، این بازوی من * * * * من به جان زخم علی را میخرم گو چهل نا مرد ریزند بر سرم گر بر آید شعله از کاشانه ام یا که گردد قتلگاهم خانه ام گر رود از ضرب سیلی هوش من گوشواره بشکند بر گوش من باز میگویم به آوای جلی یا علی و یا علی و یا علی * * * * الهی انتقامم را از آن بیدادگر بستان که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی * * * * بودم اما جلو نمی رفتم شمر خیلی بد دهن شده بود تیر ها تمام، نیزه ها تمام نوبت سنگ زدن شده بود نفسش بین راه بر میگشت وقت دست و پا زدن شده بود زیر انداز خانه های دهات کفن شاه بی کفن شده بود * * * * غریباً، وحیداً، فریدا میگن شمر رو سینهات پریدا غریباً وحیداً فریدا میگن خواهرت داشت میدیدا غریباً وحیداً فریدا میگن خنجرش سخت بریدا