نذار که اسمم از قلم بیفته منم نمیذارم علم بیفته نمیذارم تا وقتی زنده هستم چشم حرومی به حرم بیفته میرم کسی نمیرسه به گردم با بچههای تشنه وعده کردم سکینه و رقیّه چشم به راهان خدا کنه دست خالی برنگردم به هرطرف زدم سراب و دیدم به علقمه رسیدم آب و دیدم یه لحظه بین موج فرات تصویر بچهی رباب و دیدم آب فرات چرا تو با ما نیستی؟ چرا مثل تموم رودها نیستی؟ بچههای فاطمه تشنه موندن مگه تو مهریهی زهرا نیستی؟ خدا ثواب بیحسابم میده ساقی کوثر داره آبم میده حسین نمون میون دشمنا طعنههاشون داره عذابم میده حسین ...