میخندد دشمنم تیر و کمان به دست که بابایت علی بی یاور مانده است از گل خشکم گرفتند گلاب سه شعبه تیرم دادند جای آب بر سرم آسمان گشته خراب لالایی ای علی اصغرم ***** حاجی شش ماهه، آخرین یار من خون حلقت گشته مهر طومار من اگرچه غنچهای و کوچکی در میان گلشن من تکی سفرهی کربلا را نمکی لالایی ای علی اصغرم ***** نگاه مادرت بر من خسته است راه برگشتم را به حرم بسته است آسمان چشمم پر ابر تو دل ز غم گردیده بی صبر تو میکَنم پشت حرم قبر تو لالایی ای علی اصغرم