می خندد دشمنم تیر و کمان به دست

می خندد دشمنم تیر و کمان به دست

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
میخندد دشمنم تیر و کمان به دست 
که بابایت علی بی یاور مانده است 
از گل خشکم گرفتند گلاب
سه شعبه تیرم دادند جای آب 
بر سرم آسمان گشته خراب 
لالایی ای علی اصغرم 
*****
حاجی شش ماهه، آخرین یار من
خون حلقت گشته مهر طومار من
اگرچه غنچه‌ای و کوچکی 
در میان گلشن من تکی 
سفره‌ی کربلا را نمکی 
لالایی ای علی اصغرم 
*****
نگاه مادرت بر من خسته است 
راه برگشتم را به حرم بسته است 
آسمان چشمم پر ابر تو 
دل ز غم گردیده بی صبر تو 
می‌کَنم پشت حرم قبر تو 
لالایی ای علی اصغرم

نظرات