مولاتی یا زهرا امی أَغیثینى میشنوی حرفمو اشکمو میبینی روضهی تو واسم اولویت داره صدتا محرم رو فاطمیت داره رودمو جاریم تا بیام تو دریات کاش تا آخر عمر نیوفتم از چشات اختیار دلم رو بگیر توی دستهات خدایا روی سیاهو یه وقت زمین نزینیها به فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها وبَنیها هم پاشدن مردم هم دست شدن اوباش بلکه بسوزون علی رو با زهرا پشت در خونه هیزم نمرود بود باور کنید زهرا جون دادنش زود بود بین چهل تا حرومی مگه پناهی داشت با لگد زد مُغیره نگفت تو راهی داشت رو تنش تا شب غسل رد سیاهی داشت کاش بمیرم واس دردت علی تو سینه زنیها به فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها وبَنیها