مثل راه رفتن خورشید توی صحرا قدم می‌زد

مثل راه رفتن خورشید توی صحرا قدم می‌زد

[ محسن عراقی ]
مثل راه رفتنِ خورشید 
توی صحرا قدم می‌زد 
جای بابا حسن که نیست 
به نیابتش علَم می‌زد 

این نوجوونه یا پهلوونه؟
اهلِ زمینه یا آسمونه؟
هیبتش کرده دشمن رو دیوونه
اِن تَنکُرونی روی لباشه 
رجز داره مثل باباش می‌خونه

بی‌زره اومده، بدونِ زره اومده
یلِ ارشد حسن اَبرو گره اومده
با کفن اومده، بی‌پیرهن اومده
همه گفتن که خودِ خودِ حسن اومده

(لحنش لحنِ اباالفضلو
تیغش تیغِ بنی‌هاشم)۲
ذکر لب‌هاشه یا زهرا 
رجزش اِنّی اَنا القاسم 

خیلی دلیره، از نسل شیره
سردار جنگه و مردِ عشیره
(انتقام زهرا رو هم می‌گیره)۲

بی‌سپر اومده، یَلِ قَدَر اومده
بهترین شاگردِ رزم قمر اومده
با نَسَب اومده، چه با غضب اومده
دشمن انگار که دیگه جونش به لب اومده

پسرِ ارشد مجتبی به میدون می‌زنه
(قاسم ابن الحسنه)۲
بی‌نیاز از زره و به قد و قامت کفنه
(قاسم ابن الحسنه)۲

(شبیه حیدر می‌ره 
به نیتِ سر می‌ره)۲
(اونی که فهمید پسرِ کیه داره در میره)۲

علی‌ِ اکبرِ دومِ کربُبلا 
الله الله الله به پسرِ مجتبی

نازل شو ای سوره‌ی مَدَنی 
نَجلِ علی یَلِ صف‌شکنی 
به دلِ لشگر یه‌تنه می‌زنی 
سِیفُ الحسین، اَسَدُ الحسنی

(برو به میدون از علی دَم بزن)۲ 
بگو اَنا القاسم، اَنا ابن الحسن

(علی‌ِ اکبرِ دومِ کربلا 
الله الله الله به پسرِ مجتبی)۲

نظرات