
بر تو بی من که رساندهست گَزَندی گل من که دل از بلبل دلباخته کندی گل من روی از چشم علی بستی و من میترسم چشم از روی علی نیز ببندی گل من برق لبخند تو بر خِرمَن غمهای علی میزند آتش اگر باز بخندی گل من تا تو بیمار شدی رسم عیادت برخاست کَس نپرسید که چونی تو و چندی گل من بعد کوتاهیِ عمر تو که عمرم بودی من نخواهم ز خدا عمر بلندی گل من ای تنت خِرمَنی از صد گلِ پاشیده شده زخمی و خستهی غم مثل تو کم دیده شده مگر ای گل در و دیوار نمیدانستند پیکر تو از یاس تراشیده شد من صف اول هر غَزوه به میدان رفتم ولی به اندازهی تو زخم ندارم زهرا زخمهایت صحبت یک لحظه پشت در که نیست گوییا از غَزوهی بَدر و اُحُد برگشتهای