عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است

عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است

[ حاج جواد حیدری ]
ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان ادرکنی
احیاگرِ صد دَمِ مسیحا الغوث
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی 

*****

عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است
که اشکِ شور به یادِ حسین شیرین است

کنار قتلگهِ تو به گریه جان‌دادم
زِ وعده‌ها که به خود داده‌ام یکی این است

تو سیّد‌الشهدایی، تو کشته‌یِ اشکی
منم که مذهبم عشقِ تو، گریه‌ام دین است

سلامِ حضرتِ صادق به هرکه از داغت
همیشه سفره‌ی چشمش به اشک، رنگین است

زِ اشکِ دیده جهان را به آب خواهم بست
کنون که مرهمِ تو گریه‌ی مُحبّین است

گرفتم اینکه سرت را به دِیر راهب شُست
زِ تشنگی لبِ پاکت هنوز پُر چین است

لبی که بر سرِ نی آیه‌ها تلاوت کرد
لبی که از ضربات یزید خونین است

جبین شکسته به سنگ و لبت نشسته به خون
بمیرم اینکه سرت مَجمَعُ المَضامین است

سرم فدای سرت، کان سرِ مُنوّرِ تو
گهی به طشت طلا و گهی به خورجین است

شکست پشت فَلَک، خواهرت اسارت رفت
شکست پشت فَلَک، بس‌که داغ سنگین است

به آب دیده‌ی خود غرق می شوم نه عجب
شنیدم اینکه به زخمِ تو اشک تسکین است

*****

حُجْب دارم، وقار دارم من 
بین نورم، حِصار دارم من

دست در دستِ عمه آمده‌ام 
چقدر اقتدار دارم من

سایه‌ای دارم از عمو عباس 
ماهِ نیزه‌سوار دارم من

با تو امشب در این خرابْ‌آباد 
ساعت سر قرار دارم من

باغِ آغوشِ تو، دلم می‌خواست  
با مغیلان چکار دارم من

سرت افتاد و من هم افتادم 
آیه‌ی سجده‌دار دارم من

گردشِ روزگار با تو چه کرد 
گله از روزگار دارم من

هر کجا تازيانه سر برسد 
عمه را در کنار دارم من 

بعد هر بار سیلیِ ناگاه 
حالتِ احتضار دارم من

با تو هر جا به غیر کوفه و شام 
میل گَشت و گُذار دارم من

کاش پس می‌گرفتی از خولی 
دست او گوشوار دارم من

زخم‌های تو را نبوسیدم 
حسرتِ بی‌شمار دارم من

اشک‌هایی به رنگِ زخمِ لبت 
دانه دانه انار دارم من

شده خاکی سرِ تو می‌بخشید  
دامنی پُر غبار دارم من

بعد از آن مجلسی که سخت گذشت 
خواهری بی‌قرار دارم من

تو هنوز از همه قشنگ‌تری  
حیف، چشمانِ تار دارم من 

پیشِ چشمِ همه ببوس مرا 
دخترم، انتظار دارم من

مرگ امشب اگر امان بدهد 
با لبانِ تو کار دارم من

نظرات