
دیگر شتابِ رفتن تو از برای كیست مشكت كه پاره پاره شده، زیر پای كیست رفته به باد آبروی آب، بعد تو هوهوی باد، هی هیِ دلمویه های كیست حالا كه مقتل تو قدمگاه فاطمه است با چشم تیر خورده تقلّا برای كیست از دور گریه های زنی می رسد به گوش طفلی به دوش منتظر هل أتای كیست قنداقه را گرفته بود به سودای آسمان باران ببار این همه بُخلت برای كیست در هم تنیده اشك تو و مشك اشكبار این قطره های غمزده مشكل گشای كیست پشتی شكست و خیمه ی تو بی عمود شد لطمه زدند خیل ملائك عزای كیست