
ای بسته به دست تو دل پیر و جوان ها ای آن كه فرا رفته ای از شرح و بیان ها تا عطر تو آمد غزلم بال درآورد آزاد شد از قید زمان ها و مكان ها می رفت فرات از عطش عشق بمیرد بخشید نگاه تو به خونش جریان ها مست تو فقط خیمه ی بی آب نبوده است از دست تو مستند همه مرثیه خوان ها مشك تو كه افتاد دل فاطمه لرزید خاك همه عالم به سر تیر و كمان ها این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سكینه این بیت چه باید بكند در غم آن ها سقای دشت كربلا ابوالفضل دستش شده از تن جدا ابوالفضل آبی رسان به خیمه ها ابوالفضل