در گوشهی گودال گم شد گوشواره یک مجتبی دارد میآید جستجویش ****** پیدات کردن کشتنت رو افضل طاعات کردن پیکرت رو قتلگاه خیرات کردن ******* از خیمهها اومد، به یاری عموش میبینه شمر چطور، رسیده روبهروش میگه چیکار داری، با تن زیروروش باید که برداری، چکمه رو از گلوش ******* دور تا دور حرم دست حرامیها بود وارد معرکه شد شیر یَلِ صفشکنش بیوضو آنکه نبردهست دمی نام عمو بود با شمر در آن مَهلکه روی سخنش به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه جای دلهای عزیز است بهَم برمَزَنش گفت آمد و داشت به لب آیهی فَاخْلَعْ نَعْلَيْك گفت سیناست همین سینهی غرق مَحَنش وای از بال و پَرش رفت به غارت با تیغ وای از حنجرهاش حرمله شد راهزنش