
حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم کنار تن بی سرت کاسه آب گذاشتم واویلا حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با خواهرت زیر نیزه واویلا صدا میزدم مادرت رو یا مظلوم به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم حسین جان به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو بمیرم که برذن جلو چشم من پیرهنت رو حسین جان تا حالا سر پیراهن پیرم کردن زندگی سیرم کردن زندگی تا حالا از این خونواده نبردن زنی رو اسارت