حتی برای گریه کردن توون نداری بمیره مادر که جون نداری چشمهای نیمه بازت مادرو میسوزونه سرِ تو غنچهی من افتاده روی شونه هفت تا دریا برای تو خشکه چشمهات خیسه لبای تو خشکه حتی دیگه صدای تو خشکه علی لای لای علی جانم... از این خیمهی تشنه راهی به دریا وا بود عمو اباالفضل امید ما بود اما میون میدون امید ما شهید شد عمود خیمه افتاد خیمهها ناامید شد اشک دریا چکیده تو صحرا مَشک پاره افتاده رو خاکا ما موندیم و خیمهی بی سقا ای وای ای وای علی جانم...