
ای سرِ افتاده از بالای نِی ای تَن پنهان در دریای نِی زینبت افتاده شد در پای نِی خون گرفت از حنجرت گیسوی نِی مادرت نوحهکنان پهلوی نِی حال ما را کن نظر از روی نِی بهر تَن تو مرهم ندارم برخیز و از گودی ببین مَحرم ندارم میسازم و میسوزم از عمق جگر زینب بدونِ تو مگر رفته سفر!؟ همراهیام کن سَر به سَر