
تا اوج، بهیک اشاره برمیخیزم با دامنی از ستاره برمیخیزم صد مرتبه هم اگر بیفتم بر خاک با نامِ علی دوباره برمیخیزم * * * * أَنَا عَلِیٌّ صَاحِبُ الصَّمْصامَهِ وَ صَاحِبُ الحَوْضِ لَدَى القِیامَهِ أَخُو النَّبِیِّ اللَّهِ ذِی العَلَامَهِ قَدْ قَالَ إِذْ عَمَّمَنِی العِمامَهَ أَنْتَ أَخِی وَ مَعْدِنُ الکَرَامَهِ وَ مَنْ لَهُ مِنْ بَعْدِی الإِمَامَه عَلِی، عَلِی، حِیدَر... * * * * خُدایت لالهگون میخواست، عَبّاس تَنت را غرقِ خون میخواست، عَبّاس دو دستت را برای سقفِ هستی بهعنوانِ ستون میخواست، عَبّاس * * * * بر مُشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا بر دلم ترسم بماند آرزویِ کربلا تشنهی رویِ حسین، یا رضا رُخصت بده تا بگیرم در بغلِ قبرِ شهیدِ کربلا