تا اوج به یک اشاره برمی‌خیزم

تا اوج به یک اشاره برمی‌خیزم

[ مهدی رعنایی ]
تا اوج، به‌یک اشاره برمی‌خیزم
با دامنی از ستاره برمی‌خیزم

صد مرتبه هم اگر بیفتم بر خاک
با نامِ علی دوباره برمی‌خیزم
* * * *
أَنَا عَلِیٌّ صَاحِبُ الصَّمْصامَهِ
وَ صَاحِبُ الحَوْضِ لَدَى القِیامَهِ

أَخُو النَّبِیِّ اللَّهِ ذِی العَلَامَهِ
قَدْ قَالَ إِذْ عَمَّمَنِی العِمامَهَ

أَنْتَ أَخِی وَ مَعْدِنُ الکَرَامَهِ
وَ مَنْ لَهُ مِنْ بَعْدِی الإِمَامَه

عَلِی، عَلِی، حِیدَر...
* * * *
خُدایت لاله‌گون می‌خواست، عَبّاس
تَنت را غرقِ خون می‌خواست، عَبّاس

دو دستت را برای سقفِ هستی
به‌عنوانِ ستون می‌خواست، عَبّاس
* * * *
بر مُشامم می‌رسد هر لحظه بویِ کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزویِ کربلا

تشنه‌ی رویِ حسین، یا رضا رُخصت بده
تا بگیرم در بغلِ قبرِ شهیدِ کربلا

نظرات