بگو به خواب، که آید به چشم بیدارش دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریعتر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت علی، وعده کرده با یارش برای دیدن دست کبود فاطمهاش به عرش رفته یدالله، دست حق یارش خدا کند زِ علی باز رو نگیرد آب خدا کند برود ابر از شب تارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید دوباره فاطمهی زخمیاش، به دیدارش علی که سیر شد از کوفه، زینبش هم رفت چه کوفهای، که تمامی نداشت آزارش چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجلس تفسیر، بین انظارش **** من به عمرم سر بازار نرفته بودم سر پیراهنت، پیرم کردن از زندگی، سیرم کردن من زینبم، ولی نه اون زینب قدیم ذکر لبم، حسین حسینه یه سال و نیم یک سال و نیم ناله زدم ای حسین من یاد قدیم ناله زدم ای حسین من