باذنِ الله ربِّ قادرِ اَزَلی میرود میدان شیر حسنِ بنِ علی میتابد همچون ماه ، پسرِ برادرِ ثارالله آمد نورِ مطلق، آیهی جاءَ الحق حسن آمده با شوق و ذوق فراوان ببیند چه شیری پرورش داده غُرّان به هر ضربهی کاری بگوید اباالفضل دست مریزاد ، جانم حسن جان عمه زینب میگوید چه قرص قمری تا دعای زهرا هست نخواهد سپری میگوید بیپرده ، گوئیا حسن رَجعت کرده قاسم روحی فدا، قاسم ماشاالله یَلانِ عرب از دیدن او هراسان بِهَم میزند نظم عدو را چه آسان به وقت رجزهایش حرم غرق شور است دست مریزاد ، جانم حسن جان