اگرچه دوست ندیده گرفته اعمالم

اگرچه دوست ندیده گرفته اعمالم

[ حاج اسلام میرزایی ]
اگرچه دوست ندیده گرفته اعمالم
همان گدای خطاکار و غرق اشکالم

وصال یار چه دارد که در فراقش نیست
کجاست حال خوش من هنوز بدحالم

گلایه از قفس نفس می‌کنم تا صبح
نمی‌برد به هوایش مرا دو تا بالم

به دام ایده‌ی خنّاس‌ها گرفتارم
کشیده مکر شرورها مرا به چنگالم

کسی به تاجر خسران زده نمی‌خندد
گناه کردم و آتش زدم به اموالم

اگر چه غربت من را کسی نفهمیده
اگرچه نیست کسی یار من در این عالم

سلام من به همه نوکران آقایم
که وقت روضه می‌آیند باز دنبالم

یکی کمک بکند مادری زمین خورده
زمان ذکر مصیبت که می‌رسد لالم

برای دست ورم کرده‌اش دلم خون است
به یاد درد قنوتش هنوز می‌نالم

لباس یاس تن لاله را نمی‌پوشد
به یاد بستر خونی مریض احوالم

چهل نفر به زنی باردار لطمه زدند
نگفته بی‌خبر از آن هجوم، جنجالم
*****
رسم زمونه خیلی نامرده
با ما چرا اینجوری تا کرده

رسمش نبود مادر ما میون شعله‌ها بسوزه
با پهلوی غرق به خون به زیر دست و پا بسوزه
پیش چشم چهل نفر آروم و بی‌صدا بسوزه

وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم

صدای لاله پشت در پیچید
کوتاه نیومد هی لگد کوبید

یکی نگفت با پا نزن این خونه بار شیشه داده
یجوری زد که بعد از اون حال خوشی مادر نداره
الهی که خدا برا هیچ‌کسی اینجور بد نیاره

وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم

خونابه مونده رو در و دیوار
کشته منو خون روی مسمار

نمیتونه سرفه کنه آخه شکستن دنده‌هاشو
نمیتونه شونه کنه حتّی موهای بچّه‌هاشو
نمیتونه صحبت کنه می‌گیره از زینب نگاشو

کی دیده گل ز آتیش بو بگیره
مادری ز دخترش رو بگیره

وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم، وای مادرم

با اینکه خیلی زار و بی‌حاله
یاد مصیبت‌های گوداله

موقع خواب یه کاسه آب بالا سر حسین میذاره
میگه مدام بچّه‌ی من طاقت تشنگی نداره
کاشکی یکی تو قتله‌گاه برای بچّم آب بیاره
*****
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردن دیر رسیدم من

سرت شلوغه دور پیکرت شلوغه
نگات به خیمه‌است دور خواهرت شلوغه

نظرات