اگر دیدید حجابی بر کتاب غفلت افتاده خدا را شکر کن بر تو نگاهِ رحمت افتاده زبانش با نوای یا حسین و یا حسین گرم است مُحبّی که زبانش از دروغ و غیبت افتاده گرفتاران گنهکاران علاج ما فقط اشک است کلید حلّ مشکلها به دست هیئت افتاده شب قدر است این شبها الهی بالحسین العفو عزیزان توبهی ما در مُحرّم راحت افتاده اگر بوییده یوسف را به یک پیراهنی یعقوب شمیم سیب ششگوشه میان تربت افتاده دو قطره اشک را دریا حسابش میکند زهرا به لطف فاطمه بر رزق نوکر برکت افتاده خدایا جمع ما را اربعین کربوبلایی کن به هر عکس حرم صدها نگاه حسرت افتاده صدای پای عشق و کاروان عشق میآید به دوش مادری ششماههای با صورت افتاده امیرِ قافله عشق است و سالارش اباالفضل است عمو هست و به قلب کودکان هم قوّت افتاده عقیله روی مَرکبها غرور و احترامش هست رکاب مرکبش با زانوانِ غیرت افتاده پُر از آب است مَشک و خیمهها آرام میخوابند به روی محمل زنها حجاب عفّت افتاده **** جانِ زینب به لبم آمده جانم، چه کنم؟ حسین نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم؟ خاک این دشت چرا قوّت پایم را بُرد؟ قدمی تا که زدم رفت توانم، چه کنم؟ تا که دلشوره نکشته است مرا دستم گیر باز گردان و به محمل بنشانم چه کنم؟ دور تا دور فقط خنجر و تیغ و تیر است بند آورده تماشاش زبانم چه کنم؟ نگران تواَم و ضجّه زدنهای رباب فکر این حنجر و آن تیر و کمانم چه کنم؟ **** چه بلایی قراره سرم بیاد نمیخوام اشک برادرم بیاد چرا باید وسط خیمه زدن صدای نالهی مادرم بیاد؟ نگاه کن بچهها ترسیدن حسین همهشون تو شک و تردیدن حسین اینا از برگ گل هم لطیفترن تا حالا رو خاک نخوابیدن حسین هنوزم دیر نشده بیا بریم هر جایی به غیرِ کربلا بریم با تو از اینجا بریم درستتره یا با نامحرما از اینجا بریم خودتم میدونی پا به پات میام مثل سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه؟ قتلگاه هم که بری باهات میام حاضرم سرم بره سرِ تو نه پیکرم کبود شه پیکر تو نه مگه ترسی دارم از تازیانه؟ بزنن ولی برابرِ تو نه خاک اینجا بویِ خون میده حسین آخرِ کار رو نشون میده حسین نمیخوام تو باشی اون کشتهای که زیر سُم اسبا جون میده حسین کریم از خوشهچین خرمن نگیرد الهی حق تو را از من نگیرد دلگیره اینجا، خواهرتو ببَر داره میمیره اینجا قراره کی تورو ازم بگیره اینجا؟ دلگیره اینجا نگو که این روزاست همون روزای آخر نذار بشه زمان بوسیدنِ حنجر بوی جدایی میبَره زینبو از حال دلشوره میندازه منو اون شیب گودال دور نشو از من شمر و سنان و حرمله گرم نگاهن برای کشتنت چقدر اومده دشمن دور نشو از من منو برم گردون از این مسیر دشوار نذار سر و کارم بیفته سرِ بازار اینجا بمونم آخرش به من میخندن دستای خواهرت رو با طناب میبندن اینجا بمونم حرمله به من میخنده دستای دخترت رو دشمنت میبنده منی که شنا تو موج خون دارم ای خدا من دختر جوون دارم