اگر دیدید حجابی بر کتاب غفلت افتاده خدارا شکر منبر تو نگاهِ رحمت افتاده زبانش با نوایِ یاحسین و یاحسین گرم است محبی که زبانش از دروغ و غیبت افتاده گرفتاران گنهکاران علاج ما فقط اشک است کلید حل مشکل ها به دست هیئت افتاده شب قدر است این شبها الهی بالحسین العفو عزیزان توبهی ما در محرم راحت افتاده اگر بوییده یوسف را به یک پیراهنی یعقوب شمیم سیب شش گوشه میان تربت افتاده دوقطره اشک را دریا حسابش میکند زهرا به لطف فاطمه بر رزق نوکر برکت افتاده صدای پای عشق و کاروان عشق میآید به دوش مادری شش ماههای با صورت افتاده امیر قافله عشق است و سالارش ابالفضل است عمو هست و به قلب کودکان هم قوت افتاده عقیله روی مرکبها غرور و احترامش هست رکاب مرکبش با زانوانِ غیرت افتاده پر از آب است مشک و خیمهها آرام میخوابند به روی محمل زنها حجاب عفت افتاده جان زینب به لبم آمده جانم چه کنم؟ حسین نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم؟ خاک این دشت چرا قوت پایم را بُرد؟ قدمی تا که زدم رفت توانم، چه کنم؟ تا که دلشوره نگشتهاست مرا دستم گیر باز گردان و به محمل بنشانم چه کنم؟ دور تا دور فقط خنجر و تیغ و تیر است بند آورده تماشاش زبانم چه کنم؟ نگران تو ام و زجه زدنهای رباب فکر این حنجر و آن تیر و کمانم چه کنم؟ چه بلایی قراره سرم بیاد نمیخوام اشک برادرم بیاد چرا باید وسط خیمه زدن صدای نالهی مادرم بیاد؟ نگاه کن بچه ها ترسیدن حسین همشون تو شک و تردیدن حسین اینا از برگ گل هم لطیف ترند تا حالا رو خاک نخوابیدند حسین هنوزم دیر نشده بیا بریم هر جایی به غیرِ کربلا بریم با تو از اینجا بریم درست تره یا با نامحرما از اینجا بریم خودتم میدونی پا به پات میام مثل سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه!؟ قتلگاه هم که بری باهات میام حاضرم سرم بره سرِ تو نه پیکر کبود شده پیکر تو نه مگه ترسی دارم از تازیانه!؟ بزنند ولی برابر تو نه خاک اینجا بویِ خون میده حسین آخرِ کار رو نشون میده حسین نمیخوام تو باشی اون کشتهای که زیر سم اسب ها جون میده حسین کریم از خوشهچین خرمن نگیرد الهی حق تو را از من نگیرد دلگیره اینجا خواهرت رو ببر داره میمیره اینجا قاره کی تورو ازم بگیره اینجا دلگیره اینجا نگو که این روزاست همون روزای آخر نزار بشه زمان بوسیدن حنجر بوی جدایی میبره زینب رو از حال دلشوره میندازه منو اون شیب گودال دور نشو از من شمر و سنان و حرمله گرم نگاهن برای کشتنت چقدر اومده دشمن، دور نشو از من منو برم گردون از این مسیر دشوار نزار سر و کارم بیوفته سرِ بازار اینجا بمونم آخرش به من میخندند دستهای خواهرت رو با طناب میبندند اینجا بمونم حرمله به من میخنده دستهای دخترت رو دشمنت میبنده منی که شنا تو موج خون دارم ای خدا من دختر جوون دارم