امام تنها

امام تنها

[ حجت الاسلام مصطفی کردیان ]
آه، زینب بیا ای دختر من
بیا کنار بستر من
شد لحظه‌های آخر من
وای، وای، وای 

آه، چه طعنه‌هایی که شِنُفتَم
در موجی از خون تا که خُفتَم
فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبه گفتم 
وای، وای، وای 

از آه سینه‌ی من گرفته ماه کوفه
در غربتم بگرید همیشه چاه کوفه 

(علی امام تنها)۴

*****

آه، چه‌ها بگویم من ز کینه
از آه مانده کنج سینه 
از کوچه‌ی تنگ مدینه 
وای، وای، وای 

آه، دیدم ز قرآن کوثر افتاد 
از یاس من برگ و بر افتاد 
زهرای من پشت در افتاد 
وای، وای، وای 

دیدم که قطره قطره اشکش چکیده میشد 
دستش به دست زینب، پایش کشیده میشد 

(یا فاطمه، یا زهرا)۴

نظرات