رفتی که رفتی

رفتی که رفتی

[ حجت الاسلام مصطفی کردیان ]
رفتی که رفتی
سایه‌ت سنگین شده الان یه ماهه

رفتی که رفتی
نمی‌گی دخترم چشمش به راهه

رفتی که رفتی
تو رو خواستن گناهه

شبایی که نبودی رو
زیر چشمم کبودی رو فراموش کن

تو که دستی نداری پس
چشاتو مثل آغوش کن

یه شب تا صبح
به من گوش کن

تو رنگ پریده هم قشنگی
خاکی رسیده‌ هم قشنگی

کوریه چشم شمر تو حتّی
گلو بریده هم قشنگی

(بابا حسین، بابا حسین جان) ۴

چشماتو بستی
ندیدی زجر و وقتی زجرمون داد

چشماتو بستی 
سرت رو نیزه‌دار پیشم تکون داد 

غربت لباتو 
به دست خیزرون داد 

خرابه بالشش خشته
برای دخترت زشته که این‌جایی

رو پام آروم بخواب امشب
با لکنت می‌خونم واسه تو لالایی

عجب بزمی
چه بابایی

راستی ندیدی کس و کارم
تو گوش کیه گوشواره‌م؟

تو هر جای خرابه ریخته
بی‌کسی از لباس پارم

(بابا حسین، بابا حسین جان) ۴

نظرات