از این صحرا به اون صحرا آبادی به آبادی عطر چادرت بانو میپیچه تو هر وادی چشم نرگس نگرانت واللهُ خیرٌ حافظا کو به کو نشان یارو میپرسی از باد صبا به کجا چنین شتابان مگه تو نامش چی نوشته بود امام رضا خواهر دوباره دستای علی رو بستن خواهر بیا که فاطمه باشی برای من قصه سقیفه بود و غربتم محک بود خواهر این سفرِ تو خطبهی فدک بود من جای علی تو جای مادر قیام کن خواهر از این صحرا به اون صحرا آبادی به آبادی عطت چادرت بانو میپیچه تو هر وادی برادرت دلنگرونه واللهُ خیرٌ حافظا کو به کو نشان یارو میپرسی از باد صبا به کجا چنین شتابان مگه تو نامش چی نوشته بود امام رضا خواهر دوباره دستای علی رو بستن خواهر بیا که فاطمه باشی برای من قصه سقیفه بود و غربتم محک بود خواهر این سفرِ تو خطبهی فدک بود من جای علی تو جای مادر قیام کن خواهر