آمده زینبی که زار و مضطر شده

آمده زینبی که زار و مضطر شده

[ حاج جواد حیدری ]
آمده زینبی که زار و مضطر شده
آمده خواهری که بی برادر شده

کشته شد نور عین پیش چشمم حسین
وا حسینا وا حسینا
****
قامتم خم شده همه وجودم کبود
غصه و ماتم رقیه پیرم نمود

دخترم شد فدا مانده شام بلا
****
با لب پر ز خون مرا صدا می‌زنی 
من نگه می‌کنم تو دست و پا می‌زنم 

داغ تو بر دلم قاتلت قاتلم
یا بنیَ یا بنیَ
****
بین آن همهمه میان آن هلهله
ابن سعد لعین صدا زد ای حرمله

پسرش را بزن جگرش را بزن
****
خورده بود از فرات وحوش صحرا همه
تشنه‌لب مانده بود سلاله‌ی فاطمه

خوانده چشم ترم قحط آب و حرم
وا حسینا وا حسینا
****
خلعت نوکری‌اش را به تنم کرد
مورد مرحمت پنج‌تنم کرد حسین

نعل بر سینه‌ی او خورد که ما سینه زدیم
سینه‌اش خورد شد و سینه‌زنم کرد حسین

کربلا روضه‌ی پاره جگری می‌چسبد
کربلا رفتم و خرج حسنم کرد حسین

نظرات